کمیته انقلاب اسلامی نخستین سازمانی بود که با فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد؛ نهادی که همه نیروهای آن از جان و دل مایه گذاشتند تا بتوانند وضعیت آن دوران کشور را به آرامش و امنیت تبدیل کنند. آنها شبانهروزی تلاش کردند و همه مخاطرات مبارزه با گروههای معاند و شرور را به جان خریدند تا انقلابی که با خون دل امام (ره) و مردم به ثمر نشسته بود تثبیت شود.
به گزارش مجله خبری نگار، «کیهان» در ادامه نوشت: این دلیرمردان نه تنها موجب استحکام انقلاب و خنثیسازی فتنه دشمنان شدند بلکه از آغاز جنگ تحمیلی تا پیروزی حق بر باطل شانه به شانه سایر رزمندگان از جانگذشتگی کردند، واژه ایثار را به درستی معنا کردند و نقش کلیدی در پیروزی عملیاتها و در نهایت شکست اهریمن داشتند و بازوی قدرتمندی در دوران دفاع مقدس بودند و گوهرهای بسیاری در این راه به شهادت رسیدند.
دوم مرداد سالگرد تصویب قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران بود که در ماده یک آن آمده است: از تاریخ تصویب این قانون، وزارت کشور مکلف است نیروهای انتظامی موجود (شهربانی، کمیته و ژاندارمری) را حداکثر ظرف مدت یکسال ادغام نماید و سازمانی تحت عنوان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران تشکیل دهد.
به همین بهانه مروری داریم به نخستین نهاد و تشکیلات انقلاب اسلامی که به فرمان امام خمینی رحمتالله علیه پس از پیروزی نهضت در ۲۳ بهمن ۵۷ تشکیل شد.
اما پیشکسوتان و آنها که یادگار این دوران حساس ایران اسلامی هستند را باید گرامیداشت. سینههای این عزیزان همچون صندوقچهای گرانبها حامل اسراری است که باید شنید و دید.
صفحه فرهنگ و مقاومت این هفته پای صحبت این یادگاران روزهای سخت انقلاب نشست تا بگویند و بشنویم که چه بر آنها و این انقلاب گذشته تا ما امروز بتوانیم شکوه و عظمت جمهوری اسلامی را نظارهگر باشیم.
سیدرضی حسینی شبستری که همچون سایر مردم انقلابی به پیام و فرمان امام خمینی رحمتالله، لبیک گفته بود از نیروهای مردمی است که در دوران پیروزی انقلاب اسلامی با پاسداریدادن در خیابانها و همکاری با کمیته انقلاب اسلامی به انقلاب و مردم کشور خود خدمت کرده است.
او از همکاری با مسجد محله به کمیته عشرتآباد معرفی و به دادستانی برای پاسداری اعزام شد. خودش اینطور میگوید: زمان قبل از پیروزی انقلاب، شغل بنده نجاری بود و یک کارگاه راهاندازی کردم و شبانهروزی مشغول ساخت و ساز وسایل چوبی بودم که انقلاب شد و بعد هم به جبهه رفتم. پیش از آنکه با کمیته انقلاب اسلامی همکاری کنم همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب بود، هنوز دادستانی تشکیلات خود را مهیا نکرده بود و نخستین دادستان انقلاب اسلامی در ساختمان مستقر بود. در روزهای بعد همانجا گروه ضربت تشکیل شد و من هم در همان گروه فعال بودم تا اینکه به تیم شهید چمران ملحق و به حوزه فرودگاه اعزام شدم. بارها شهید چمران را ملاقات کردم تا اینکه رژیم بعث عراق به خاک ما متعرض شد و از طریق مسجد الهادی به جبهه اعزام شدم و بعد از مدتی از طریق ستاد مشترک، پشتیبانی کنجانچم در ۱۸ کیلومتری مهران را بر عهده بنده گذاشتند و سرهنگ آریافر که بعدها سرلشگر شد حکم سرپرستی تدارکات ارتفاعات ملکشاهی را برایم صادر و پشتیبانی آن منطقه را به بنده سپرد و حدود ۳ سال در آن منطقه بودم.
مردمی بودن، عامل جاودانگی کمیته
مهدی شایسته از پیشکسوتان کمیته انقلاب اسلامی میگوید: قبل از انقلاب در محله، کارهای راهپیمایی و تدارکات را انجام میدادیم، بعد هم جبهه رفتیم. در بسیج و سپاه بودیم و چون همه دوستان و آشنایانمان در کمیته بودند ما را به کمیته آوردند؛ البته لزومی نداشت بمانیم و تکلیف شرعی خودمان را انجام داده بودیم، چون جنگ تمام شده بود و یک ثبات نسبی در تهران حاکم شد، ترورها هم کم شده بود.
نخستین ویژگیای که باعث شد کمیته جاودانه شود مردمیبودنش بود. از ویژگیهای دیگر بچههای کمیته علاقه بسیار کم آنها به مادیات و امور دنیا بود که باعث شد تا حقوق کم آنها در مقایسه با سایر ارگانها هیچ تأثیری بر تعهد و انقلابیگری آنها نگذارد و شاید به قول آقای مهدوی کنی این حقوق از خمس مردم بود، یعنی آنقدر برکت داشت که قابل محاسبه نبود. بچههای کمیته هم با جان و دل کار میکردند و همه جوره خود را سپر بلای این انقلاب کردند. ما ۶ صبح میرفتیم سر کار معمولا ۱۲ شب به منزل برمیگشتیم؛ البته سپاه و دادستانی هم بودند؛ اما حضورشان خیلی کمتر از پاسداران کمیته بود. بعد هم در جاهای مختلف به طور مشترک عمل کردند.
خیلی از کمیتهایها به نام مرخصی به جبهه میرفتند
در دوران دفاع مقدس چون مسئولیت اداری و مالی را داشتم میدانستم خیلی از پاسدارهای کمیته بدون اینکه کسی متوجه شود، با مرخصی عادی میرفتند و خودشان را به جبهه میرساندند. این وظیفه شرعی هر کسی در آن زمان بود، حال بعضیها میتوانستند بروند و به برخی هم اجازه نمیدادند. یعنی امثال ما که میخواستیم جبهه برویم، مسئولان خیلی محکم جلویمان را میگرفتند و اجازه نمیدادند. حتی کار به آقای مهدویکنی، سراج و فلاحیان میرسید؛ البته بعد از آن تیپ تشکیل و کار منسجم شد.
تلخترین خاطرات
تلخترین خاطرات مربوط به ترورهای عزیزانمان است. یکی از دوستانم ۲۲ بهمن با من بود و ۲۳ بهمن او را ترور کردند و دیگر دوستانمان که در جبهه به شهادت میرسیدند.
دفاع از حرم استمرار همان حرکت دفاع مقدس است و هیچ فرقی ندارد. زمانی ما در داخل با منافقین جنگیدیم، زمانی در دفاع مقدس مبارزه کردیم و اکنون هم به این صورت. اگر ما در سوریه نجنگیم باید در مرزهای خودمان بجنگیم. مدافعین حرم انسانهای مخلصی هستند که در این دوران از مال و جان و فرزندانشان میگذرند و میروند و این نشان از روحیه انقلابی این افراد دارد.
کلام آخر بنده این است که قدر بازنشستگان نیروی انتظامی و کمیته را بدانید چون آدمهای خیلی مخلصی هستند و امروز زندگیشان سخت میگذرد و مسئولان به اینها توجه کنند.
هر کمیتهای به اندازه چند نفر کار میکرد
سردار منوچهر علیبابایی پیشکسوت کمیته میگوید: بنده ابتدا در کمیته منطقه ۱۲ بودم، بعد هم رفتم کمیته مرکز، بعد از ادغام وارد یگان ویژه شدم و از پستهای پایین فرمانده گروهان و گردان تا فرمانده تیپ را بر عهده داشتم. زمان جنگ در تیپ موسی بن جعفر، لشکر روحالله بودم، آخرین پستم هم فرمانده تیپ امامخمینی (ره) بود و سه سال پیش بازنشسته شدم.
در تهران که در کمیته بودم، کار جمعآوری خانههای تیمی و مبارزه با منافقین با ما بود. در یگان ویژه هم در خیابانها، آرامسازی درگیریهای دانشجویی، کارگری و اجتماعات را برعهده داشتیم.
ما بعد از ادغام مرتب همان مأموریتهای کمیته سابق را انجام میدادیم. زمان ادغام، بازپرس کمیته مرکزی و سر وصال شیرازی بودیم و ۶۷ تا نیرو داشتیم. بعد از ادغام از کلانتری روبهرو آمدند پیش ما و گفتند شما چند تا نیرو بودید؟ گفتم ۶۵ تا، گفتند اینجا یکسره موتور و ماشین رفت و آمد میکرد، گفتم بچههای ما انگیزه و علاقه دارند و مرتب دنبال کار هستند. در واقع اینها تصور کرده بودند نیروهای ما خیلی بیشتر از اینها باشد.
تشویق بهخاطر جاگذاشتن نیروها!
بعد از اینکه درگیریهای کوی دانشگاه شروع شد، همه ساله در ۱۸ تیر میرفتیم آنجا و نیروهای موتورسوار ما هم اکثرا شهرستانی بودند. یکبار حدود ساعت ۲ نیمه شب بود که گفتند دیگر مأموریت خاتمه یافته و برگردید. ما هم یک آمار سطحی گرفتیم و برگشتیم. سردار رجبزاده هم فرمانده یگانهای ویژه بودند. صبح که من رفتم، به من گفتند فرمانده وقت نیروی انتظامی، سردار محمدباقر قالیباف شما را خواسته، وقتی رفتم سردار گفت: بابایی تو دیروز دو تا از این موتورسوارها را گذاشتهای در محله کوی دانشگاه تا صبح گشت زدهاند، ما هم بیش از ۱۰۰۰ تماس از طرف مردم داشتهایم که تشکر کردهاند که چه کار خوبی انجام دادهاید. آقای قالیباف گفتند من میخواهم این موتورسوارها را تشویق کنم. چند تا سکه هم به من داد که به آنها بدهم و این در حالی بود که ما اینها را جا گذاشته بودیم.
بنده که جریان را از سرتیم پرسیدم گفت این دو نفر مسیر را نمیشناحتند؛ لذا در محل ماندهاند و تا صبح هم چند بار بنزین زدهاند و برای اینکه خوابشان نبرد در محل گشت زدهاند، مردم هم اینها را دیدهاند و تشکر کردهاند.
کمیته، نهادی خودجوش بود
حسن عربسرخی پیشکسوت کمیته نیز از آن روزها برایم گفت: قبل از انقلاب سرباز بودم، بعد از انقلاب سربازی من تمام شده بود، روزی یکی از بچههای محل گفت امروز یک ژ۳ به ما دادهاند، آن را در خانه بگذار و هفتهای دو سه شب بیا و پست بده و به همینترتیب وارد کمیته شدم. در ادامه به طور رسمی وارد سازمان شدم و در مأموریتهایی که کمیته به ما محول میکرد دوشادوش برادران بودم.
آخرین مسئولیتم در نیروی انتظامی فرمانده یگان امداد تهران بزرگ و فرمانده یگان ویژه است. در گذشته هم مسئول دایره استانهای دژبانی کل بودم، همچنین چندین سال محافظ بودم.
در ابتدای جنگ در سال ۵۹ به اتفاق شهید سردار حاج خداکرم که فرمانده ما بود، به اهواز و خرمشهر رفتیم، مدتی آنجا بودیم و برگشتیم و تیپ موسیبنجعفر(ع) که تشکیل شد به طور داوطلبانه وارد تیپ شدم و ۴ ماه در تیپ بودم اما چون در کار حفاظت شخصیتها بودم بیشتر موافقت نمیکردند که به جبهه برویم.
مدتی ما محافظ شخصیتهایی که تحویل کمیته میشدند، مانند دادستان تهران، جلالالدین فارسی بودیم، آخرین کار محافظتی بنده سر تیمی شهید عبدالعزیز حکیم بود. بعد از آن رفتم دژبانی و مسئول دایره استانها بودم، بعد هم ادغام انجام شد و سپس فرمانده قرارگاه استان تهران شدم. همچنین یک سال فرمانده شهر ری، ۴ سال سیستان و بلوچستان، ۲ سال معاون انتظامی استان سیستان و بلوچستان و ۲ سال رئیس بازرسی استان سیستان و بلوچستان بودم و سپس به تهران برگشتم. در کل من ۴۱ سال خدمت کردم، ۱۲ سال در کمیته بودم و ۲۷ سال در نیروی انتظامی و بعد بازنشسته شدم.
همه ما در کمیته با هم رفاقت داشتیم
تشکیلات کمیته مجموعهای یکدست بود و با اینکه انضباط برقرار بود، همه با هم رفاقت داشتیم. در عین حال که وضعیت عادی داشتیم و سادگی؛ ولی در کار کم نمیگذاشتیم، بچهها روحیه ایثارگری داشتند، اگر مأموریتی به ما محول میشد خودمان میرفتیم. ما ۲۴ ساعت خدمت میکردیم و ۲۴ ساعت استراحت داشتیم اما در ساعات استراحت هم در کمیته میماندیم. ما در مأموریتهای خطیری مانند درگیریهای خیابانی، مقابله با ترورها و فعالیت منافقین شرکت میکردیم.
لزوم معرفی شهدا و پیشکسوتان کمیته به نسل جدید
آن زمان سردار خداکرم اجازه نداد کسی پوتینش را واکس بزند، ۱۵ سال بعد مقام معظم رهبری بخشنامه دادند که کارهای شخصی خود را به سربازان ندهید. سردار خداکرم روحیه ایثارگری داشتند و نیروها نیز ایشان را دوست داشتند، مانند نوشته پشت برخی از ماشینها باید در مورد ایشان گفت، گشتم نبود، نگرد نیست ... آن اخلاص را در کمتر کسی میتوان دید؛ اما باید بتوانیم آن روحیه را در این نسل بهوجود بیاوریم و گذشته را به آنها انتقال دهیم، ما ۱۲ هزار شهید نیروی انتظامی داریم اما از آنها یاد نمیشود، حتی یک کوچه بنبست به نام شهید خداکرم نیست، حال اگر بخواهیم این شهید را به نسل جدید معرفی کنیم، نمیشود، ما حتی نمیتوانیم وضع موجود را حفظ کنیم.
کمیته از بطن انقلاب ایجاد شد
سردار حسن جزینی پیشکسوت کمیته انقلاب اسلامی میگوید: پاسدار سابق کمیته انقلاب اسلامی و در حال حاضر هم بازنشسته هستم، زمانی که در قسمت مبارزه با مواد مخدر در پل رومی مشغول به کار بودم، از آنجا هم رفتیم کلوپ آمریکاییها، سپس پشت حسینیه ارشاد و خیابان شهید مطهری آخرین جایی بود که کار میکردم و سمتم در آنجا مسئول اطلاعات ستاد مبارزه با مواد مخدر بود. زمان انقلاب هم که حدود ۱۷ سال داشتم، در راهپیماییها و گردهماییهای جبهه انقلاب شرکت میکردم.
وقتی وارد کمیته شدم جوانی ۱۹، ۲۰ ساله بودم و عملیاتهای کشف و ضبط مواد مخدر و دستگیریهای قاچاقچیان را داشتیم. سال ۶۱ از لحاظ امنیت شرایط فعلی را نداشتیم و قاچاقچیان بزرگی را دستگیر میکردیم و با اینکه سن کمی داشتم مسئولیت بزرگی به من محول شده بود. دورهای هم مربی تخریب بودم و چون وظیفه آموزشی داشتم اجازه نمیدادند که به جبهه بروم؛ اما با اصرار و خواهش توانستم حدود ۴ ماه را در جبهه حضور پیدا کرده و در پدافندی مهران انجام وظیفه کنم که مجروح شدم و ده درصد جانبازی جنگ را دارم.
کمیته انقلاب اسلامی در ۲۳ بهمن ۵۷ با فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد، شاید در آن روزها کسی این فکر را نکرده بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باید یک نظمی پیدا کنیم و نیروهای ضدانقلاب در آن شرایط که انقلاب ثبات خود را پیدا نکرده بود میخواستند از موقعیت سوءاستفاده کنند.
با شروع به کار کمیته یک نظمی پیدا شد و بعد از آن هم نهادهای دیگر ایجاد شد. آن زمان کمیته در کنار شهربانی سابق و ژاندارمری نقش خوبی ایفا کرد؛ چون یک نهاد انقلابی بود و از بطن انقلاب تشکیل شده بود، همه بچهها انقلابی بودند و به فرمان رهبرشان پای کار آمده بودند و اصلا بحث پول مطرح نبود.
وحشت دشمنان از اقتدار کمیته
کمیته در بحث مبارزه با نفاق خیلی فعال بود، همچنین در مبارزه با مواد مخدر، قاچاق کالا و گروهکها نقش مثبتی داشت و در این راه شهدای زیادی را دادیم تا اینکه ناجا تشکیل شد.
کمیته مانند هر تشکیلاتی که فی البداهه تشکیل میشود، بهویژه با شرایط آن روز انقلاب اسلامی نقاط قوت و ضعفی داشت؛ ولی نقاط قوت آن خیلی بیشتر از نقاط ضعف آن بود و توانست توطئههای زیادی را خنثی کند؛ لذا هم دشمن خارجی از این نیروها میترسید، هم ضدانقلاب داخلی و هم افراد فاسد، وقتی نیروهای کمیته از جایی رد میشدند همه خلافکاران خودشان را جمع میکردند. آنها برای امام (ره) و مسئولان و مردم دلگرمی بهوجود آورده بودند و در کنار سایر نیروها خیلی تلاش و فعالیت میکردند.
کلام آخرم به جوانان و کسانی که دوست دارند وارد این راه شوند، همچنین کسانی که در نیروی انتظامی هستند، این است که سعی کنند درست و صادقانه کار کنند، چون باید این انقلاب را به دست صاحب اصلیاش برسانیم.
کمیته کمترین خطا را در پرسنل داشت
لطفالله امیری پیشکسوت کمیته انقلاب اسلامی میگوید: سرهنگ بازنشسته سپاه هستم و اوایل انقلاب به کمیته پیوستم، در واقع آن زمان به دلیل شور انقلابی که در جوانان بود خیلی کمتر سراغ مشاغل دیگر میرفتند، از طرفی نظام و انقلاب هم نیاز به نیرو داشت که ما لبیک گفتیم.
یکی از دوستانم در وزارت اطلاعات در رابطه با کمیتهها میگفت طبق تحقیق و تفحصی که در مجلس انجام شده کمیتههای انقلاب اسلامی کمترین خطا را در بحث پرسنلی داشتهاند و این نشان از گذشت و فداکاری آنها و اهداف بزرگی دارد که بهخاطر آن به انقلاب پیوستند و تا سال ۷۰ که ادغام انجام شد وظایف خود را به خوبی انجام دادند.
بچههایی که چندین روز خانه نمیرفتند
آن زمان بچههای کمیته حدود ۲۰ هزار نفر بودند؛ ولی چنان خود را در سطح جامعه نشان داده بودند که مردم فکر میکردند کمیته ده برابر این نیرو داشته باشد و کسی باور نمیکرد تعداد آنها اینقدر کم باشد.
گاهی میشد که بچههای کمیته، همانها که منازلشان در تهران بود ۴- ۵ روز خانه نمیرفتند و یا یک یا دو ساعت یا نصف روز در خانه میماندند و برمیگشتند سر کار و این مسئله بارها اتفاق افتاد. گاهی هم بچهها یک هفته تا ۱۰ روز منزل نمیرفتند. این روحیه ایثار و از خودگذشتگی را در کمتر نهادی میدیدید.
هر کاری که به بچههای کمیته میسپردند بدون اغراق به بهترین نحو انجام میدادند. در کودتای نوژه یکی از بهترین نهادهایی که کار کرد و توانست کل عوامل کودتا را جمعآوری کند، کمیته انقلاب اسلامی بود. در تهران هم در شهرها با منافقین برخورد میشد و تعداد زیادی از خانههای تیمی در یک روز جمع شد که کار مشترک نیروهای کمیته و سپاه بود.
دو بار با التماس رفتم جبهه
دو بار با التماس رفتم جبهه چون نیروی شهری کم بود و دوستانی بودند که رفتند و شهید شدند مانند شهید خسرو گودرزی که اولین شهید تیپ موسی بن جعفر یا لشکر قوامین بود و خیلی روحیه ایثارگری داشت.
سردار سید مجتبی یکی از بهترین فرماندهان جنگ بود. او در آبادان مستقیم جلوی رئیسجمهور وقت، بنیصدر خائن ایستاد که امکانات بگیرد و بتواند آبادان را از سقوط نجات دهد ولی بنیصدر قبول نکرد و با هم درگیر شدند، تا جایی که نزدیک بود درگیری فیزیکی پیدا کنند.
در غرب هم بچههای کمیته خیلی خوب عمل کردند و هر مأموریتی در بحث نفاق و مواد مخدر یا امنیت سطح شهر به آنها میسپردند به خوبی انجام میدادند. در واقع بهترین نیروها نیروهای کمیته انقلاب اسلامی بودند که با توان و نیروی کمیکه داشتند بهترین کار را انجام میدادند؛ البته آمار همه اینها موجود است و من اغراق نمیکنم.
دشمن میخواهد جای شهید و جلاد را عوض کند
حالا دشمن به دنبال این است که جای شهید و جلاد را عوض کند و منافقینی که در آن زمان جنایتهای بسیاری را مرتکب شدند، قرار است بشوند شهید و افرادی که با آنها جنگیدند بشوند جلاد. ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد.
بنده هر بار که در جمع دوستان حاضر میشوم با نیروی مضاعف خارج میشوم. دوستانی هستند که جانباز و شیمیایی شدند و ما باید حواسمان به این افراد باشد. دولت، بنیاد شهید و دیگر مسئولان باید به این افراد رسیدگی کنند. آنها ولینعمتان ما هستند و اگر نبودند حالا نظامی وجود نداشت. سرمشق ما باید این بزرگان باشند، نه کشورهای خارجی باشد.
کمیته در ابتدا هم قوه مجریه بود، هم مقننه و هم قضائیه
داوود حنفی پیشکسوت کمیته میگوید: قبل از انقلاب جزء پرسنل نیروی هوایی بودم که با فرمان امام (ره) از آنجا فرار کردم و بعد از انقلاب که کمیته تشکیل شد به آن پیوستم. کمیته در آن زمان هم قوه مجریه بود، هم مقننه و هم قضائیه و ما با صلاحدید روحانیونی که در کمیته بودند فعالیت میکردیم.
بعد از سال ۶۰ که منافقین اعلام قیام مسلحانه کردند، کمیتهها متحد شدند. بعد ترورها مطرح شد، از جمله ترور شهید قدوسی، شهید مطهری و شهید مفتح انجام شد؛ لذا بچههای کمیته ستاد مشترک را تشکیل دادند و شروع کردند به مبارزه و انصافا هم خوب عمل کردند. کمیته آنها را شناسایی و دستگیر میکرد و خیلیها را هم به هلاکت میرساند؛ البته چون ما نیروهای جوان و انقلابی بودیم تحت نظر مسئول کمیته که فردی روحانی و مطلع بود خدمت میکردیم.
در دفاع مقدس لشکری به همت سید مجتبی و عباس کاوه، به نام موسی بن جعفر (ع) تشکیل شد و به جبهه نیرو اعزام میکردند.
به مدیران توصیه میکنم بیایید مانند اوایل انقلاب کار کنیم
از این انقلاب که جنگهای اقتصادی به آن اضافه شده حفاظت کنیم! توصیه من به مدیران تراز بالا این است که بیایید مانند اوایل انقلاب کار کنیم. آن زمان اصلا ساعت برای ما معنا نداشت. ساعت کاری نمیزدیم، چون پایان کار ما مشخص نبود. گاهی سه روز به دنبال سوژهای بودیم، امروز هم باید با ایثارگری کار کنیم. امروز ما باید دست به دست هم دهیم و وحدت کلمه را حفظ کنیم. آن زمان هم امام (ره) روی وحدت کلمه تأکید داشتند. امروز جوانان با دهه ۵۰ و نسل ما بیگانه هستند؛ لذا ما باید ارتباط بیشتری با آنها داشته باشیم و تجربیاتمان را به آنها انتقال دهیم و به آنها بگوییم که این انقلاب ثمره خون شهدا و تلاش جانبازان است، همچنین باید تحت امر رهبری باشیم چون ایشان پرچمدار این انقلاب هستند.
نظام جمهوری اسلامی مرهون فعالیتهای اولیه کمیته انقلاب اسلامی
رضا فتحیان پیشکسوت کمیته انقلاب اسلامی میگوید: قبل از جنگ دانشجو بودم و فعالیتهای سیاسی داشتم. ما بر اساس امر رهبری در جلسات شرکت میکردیم و گردهماییهایی با دوستان داشتیم، بعد از انقلاب هم به طور خودجوش وارد کمیته شدیم و بعد از اینکه آرامش در جامعه حاکم شد به جمع گروههای مبارزه با مواد مخدر پیوستیم. در مبارزه با مواد مخدر بهعنوان فرمانده عملیاتها چه در داخل کشور و چه در مرزهای بیرونی فعالیت داشتیم. در آن مقطع از زمان وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور خیلی بحرانی بود؛ لذا میطلبید که بچهها با اتحاد و از خودگذشتگی بیشتر در این امور دخالت کنند. به قول امام (ره) اگر کمیتهها نبودند شاید انقلاب باقی نمیماند. نظام جمهوری اسلامی مرهون فعالیتهای اولیه کمیته انقلاب اسلامی است چون بهصورت خودجوش از دل مردم جوشید و توسط مردم احیا شد. این کمیتهها بودند که انقلاب را به ثمر رساندند و حفظ کردند. در ادامه راه هم سپاه تشکیل شد و فعالیتهای کمیته را چه در مرزهای کشور و چه در داخل ادامه داد و پا به پای کمیته و چه بسا بهتر از آن کار میکرد.
امروز کسی از شهدای کمیته یاد نمیکند
در همان زمان که ماجرای منافقین و ترورها اتفاق افتاد، بچهها برای رفتن به جبهه التماس و گریه میکردند. یادم میآید که یکی از همکاران از کمیته وارد لشکر سید مجتبی شد و به اتفاق ایشان رفتند جبهه و ما دیگر ایشان را ندیدیم تا اینکه جنگ تمام شد، یعنی تمام مدت را در جبهه مانده بود برای اینکه مبادا برگردد و ایشان را نگه دارند. در کل اشتیاق زیادی برای حضور دائم در جبهه داشتند ولی متأسفانه اکنون کسی از آنها یادی نمیکند.
تلختر از شهادت همسنگرانمان بیتوجهی به خانوادههای شهداست
تلخترین خاطرات، شهادت همسنگرانمان بود و تلختر از آن این است که ما به خانوادههای شهدا توجه نداریم و رشادت و ایثار آنها از خاطر ما رفته است و برکت دفاع مقدس بهترین خاطره است، جنگ برای انقلاب ما خیلی ارزشمند بود، ما ایثار و از خودگذشتگی یاد گرفتیم و رزمندههای ما آبدیده شدند و کشور ما به سمت خودکفایی و قویشدن پیش رفت.
سخن آخر اینکه مسئولان و مقامات ما این بچهها را فراموش نکنند. این رزمندگان بازماندگان دفاع مقدس هستند. به یاد دارم در همین گردهماییهای خودمان وقتی علما را دعوت کردیم ذوقزده شدند و خاطرات زمان انقلاب و دفاع مقدس برایشان تداعی شد ولی بچههای ما به فراموشی سپرده شدهاند و هیچکس یادی از اینها نمیکند.
جنس بچههای کمیته از جنس انقلاب است
علی بشکوفه پیشکسوت کمیته انقلاب اسلامی میگوید: در زمان مبارزات انقلابی فعالیت داشتیم که شهربانی یکی دو بار ما را دستگیر کرد و در یکی از تظاهرات با باتوم به دهانم کوبیدند و دهانم پاره شد و دندانهایم شکست. بعد از انقلاب هم وظیفه خودمان دیدیم که از کشورمان دفاع کنیم؛ لذا وارد کمیته شدم که مسئولیتهای متفاوتی داشتم، بعد به سپاه رفتم، از آنجا هم مأمور شدیم به کمیته و در کمیته هم ماندگار شدیم و بعد از ادغام هم در نیروی انتظامی ماندگار شدم.
کمیته توانست با تعداد نیروی خیلی کم امنیت را در همه کشور برقرار کند، کلانتریها را احیا کرد، بچههای شهربانی برگشتند و از خود کمیته هم در کلانتریها مستقر شدند، طوری که امام خمینی (ره) فرمود: «مادر همه نهادها، کمیته انقلاب اسلامی است.»
بنده از طریق سپاه به منطقه رفتم، جزء اطلاعات سپاه و در کردستان بودم، حاج اصغر وصالی فرمانده ما بود، ما حدود دو سه ماه دوره چریکی دیدیم و زمانی که وارد کار شدیم چون حاج اصغر دورههای چریکی را در لبنان و دیگر جاها دیده بود به ما کمک میکرد.
بچههای کمیته همواره مظلوم بودهاند
بچههای کمیته مظلوم بودهاند و هنوز هم مظلوم هستند. از مسئولان میخواهم که قدر اینها را بدانند؛ چرا که انقلاب به این نیروها نیاز دارد، حتی اگر ۷۰ سالشان باشد؛ چرا که این نیروها کسانی نیستند که این انقلاب را رها کنند، جنسشان از جنس انقلاب است و باید مسئولان هر جوری که شده آنها را حمایت کنند.